26 بهمن 1402 - 11:00 ق.ظ

«اقلیم هشتم» جایی که عشق حرف اول و آخر را می‌زند

یاوت نیوز- رمان تاریخی «اقلیم هشتم» که برای نوجوانان ۱۵ سال به بالا نوشته شده است، درباره نحوه‌ شکل‌گیری آرا و افکار منحصر به فرد شیخ شهاب‌الدین سهروردی عارف و فیلسوف نامی قرن ششم است.

به گزارش یاقوت نیوز؛ داستان کتاب «اقلیم هشتم» از زمانی آغاز می‌شود که سهرودی به اتهام همکاری با صلیبیان در دور دوم جنگ‌های صلیبی، در شهر حلب دستگیر می‌شود، در حالی که مسائل دیگری مطرح است و گروهی دنبال تسویه حساب با سهرودی هستند. داستان به شکلی ادامه پیدا می‌کند که حیله‌گران به خواسته‌هایشان نمی‌رسند.

رمان تاریخی «اقلیم هشتم» از مجموعه «رمان نوجوان امروز» کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است که در زمینه‌ فلسفه برای نوجوانان ۱۵سال به بالا نوشته شده است، این کتاب درباره نحوه‌ شکل‌گیری آرا و افکار منحصر به فرد شیخ شهاب‌الدین سهروردی عارف و فیلسوف نامی قرن ششم معروف به شیخ اشراق (۵۴۹–۵۸۷ قمری/ ۱۱۵۴–۱۱۹۱ میلادی) است.

کتاب ۳۸ فصل دارد و این اشاره‌ای به زندگی ۳۸ ساله سهروردی، شرح سفرها، شیوه‌ی تفکر و رفتار شیخ اشراق دارد.

رمان اقلیم هشتم گویای جهانی متفاوت از هفت اقلیم است که در این اقلیم، عشق، حرف اول و آخر را می‌زند و چنان است که اگر کسی در جست‌وجوی حقیقت، از هفت اقلیم ناامید شود، می‌تواند به اقلیم هشتم رهسپار شود.

درباره نویسنده

محسن هجری نویسنده و پژوهشگر، متولد ۱۳۴۲ در بروجرد،کتاب‌های آتشی به لطافت بنفشه‌ها، آخرین موج، ایستاده بر خاک، یک سبد خاطره، طلوع آن ستاره، پدر خاک، فصل چیدن، سربداران و مغول‌ها را نوشته که مضمون غالب آن‌ها تاریخی است.

علاوه بر این، روش تحقیق علمی را با عنوان تحقیق چیست محقق کیست برای نوجوانان تالیف کرده که از جمله آثار کمیاب این حوزه است.

برخی از آثار این نویسنده از جمله کتاب‌های آخرین موج، ایستاده بر خاک و یک سبد خاطره در جشنواره‌های مختلف برگزیده شده اند. در نخستین جشنواره انتخاب بهترین نقدهای کتاب سال نیز با ارایه «مفهوم سفر در سه اثر» از جمله برگزیدگان بود.

«اقلیم هشتم» جایی که عشق حرف اول و آخر را می‌زند
 محسن هجری نویسنده و پژوهشگر

قسمتی از متن کتاب

«صلیبی‌ها شهر یافا را محاصره کرده‌اند…»

با شنیدن این خبر یک‌باره قلبش فروریخت. به شجاعت و زیرکی خالد دل بسته بود. تا پیش از این خیال می‌کرد نبرد ارصف توان صلیبی‌ها را برای ادامه پیشروی کم کرده و او می‌تواند با استفاده از این موقعیت نیروهای بیشتری را به منطقه‌ی نبرد گسیل کند.

صلاح‌الدین در تالار حکومتی قدم می‌زد و می‌اندیشید در کجای محاسبه‌اش اشتباه کرده؟ باید منتظر خالد می‌ماند؟ اگر تا آن زمان صلیبی‌ها یافا را هم تصرف می‌کردند، چه اتفاقی می‌افتاد؟ به نظرش می‌آمد باید نیروهای بیشتری به یافا بفرستند تا دست خالد در مانور علیه صلیبی‌ها باز باشد. در همین مدت برخی از حاکمان شهرهای مختلف نیروهای کمکی به بیت‌المقدس اعزام کرده بودند. از پسرش ظاهر توقع داشت که پیش از دیگران اقدام کند، اما هنوز خبری از لشکریان حلب نبود.

تلاش‌های زیاد ظاهر برای آبادی حلب قابل انکار نبود. پیش از این فکر می‌کرد که اگر در میان اطرافیانش 10 نفر مانند پسرش ظاهر باشند، به کمک آنها می‌تواند سرزمین‌های تحت فرمان ایوبیان را گسترش دهد و مهار تمام سرزمین‌های مسلمان‌نشین، از رود سن تا رود نیل را به دست بگیرد، اما اکنون احساس می‌کرد سرزمین حلب کلاف سردرگمی شده که گره‌هایش به این آسانی از هم گشوده نمی‌شود. شهاب‌الدین را در مرکز این درگیری‌ها می‌دید، بی‌آن‌که بتواند او را در لباس گناهکار تصور کند. با این حال نمی‌توانست از جسارت این جوان ایرانی در گفتن حرف‌های تازه نگران نباشد. حرف‌هایش را درباره نور و ظلمت تا پیش از این از زبان کسی نشنیده‌بود. ابن‌شداد گفته بود این حرف‌ها به اندیشه‌های ایرانیان پیش از اسلام بر می‌گردد. یکبار از ظاهر شنیده بود که ای کاش حاکمان کسی مانند شهاب‌الدین را در کنار خود داشتند تا دیارشان را به آرمان‌شهر تبدیل کنند. با صدای بلند گفت:« حتی اگر در این مورد هم حق با ابن‌شداد نباشد، شهاب‌الدین در مرکز اختلاف ایستاده!»

صدای نگهبان که ورود کارگزار مخصوصش را اعلام می‌کرد، او را از حال خود در آورد:«قربان، فرمایشی دارید؟»

-نه، نه… از حلب خبری نرسیده؟

-نه قربان، هنوز خبری نشده!

– مطمئنی پیک حکومتی خبر را به پسرم رسانده؟

– بله سلطان مطمئنم. گواهش رسیدن این پیام از امیرزاده است که به‌زودی خودش به دمش می‌آید.

از شنیدن خبر آمدن پسرش باید خوشحال می‌شد، اما انگار تخته‌سنگی روی سینه‌اش گذاشته بودند که نفسش را تنگ می‌کرد، در دلش به صلیبی‌ها لعنت فرستاد. (صفحه ۸۳ و ۸۴ کتاب)

کتاب اقلیم هشتم نوشته محسن هجری در ۱۸۴ صفحه‌، در قطع رقعی؛ با شمارگان ۲هزار و ۵۰۰ در سال ۱۳۹۹ نسخه منتشر شد. پیش‌تر نیز ۹هزار و ۵۰۰ نسخه از این رمان به چاپ رسیده است.

کد خبر: 87901

برچسب ها: , , , , ,

ارسال دیدگاه

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

  • مجموع دیدگاهها: 0
  • در انتظار بررسی: 0
  • انتشار یافته: 0