بهروز کمالوندی:
آژانس یکی به میخ می زند یکی به نعل
فضای رسانه ای این روزها، شرایط ویژه ای را برای انرژی اتمی ایران رقم زده و این فضا سازی ها آنقدر بازار شایعه علیه ایران را داغ کرد که رافائل گروسی را به ایران کشاند.
یاقوت نیوز؛ سپیده بارانی
هرچند که این سفر نه تنها به ضرر ایران نشد، که باعث نگاه مثبت اژانس به انرژی اتمی کشورمان نیز شد،البته باید گفت آژانس همواره با این موضوع در قبال کشور ما دوگانهگی رفتاری داشت و همچنان یکی به میخ زد و یکی هم به نعل؛ از این رو مسائل پیش آمده را از نگاه آقای کمالوندی، سخنگوی سازمان انرژی اتمی بررسی می کنیم:
وقتی اسم انرژی هسته ای را می شنویم، یاد شانتاژ های خبری رسانه های غربی علیه ایران می افتیم، شما این موضوع را چطور می بینید؟
به نظر من مسأله هستهای را باید در یک قاب بزرگ ببینیم تا تحلیلهای درستی از آن داشته باشیم. ابتدا سؤالم این است که چرا ۲۰ سال است که هیاهوی موضوع هستهای در کشور ما بسیار و ادامهدار است؟ به نظرم اگر جواب صحیحی برای این پرسش بیابیم، بسیاری از مسائل در این رابطه حل میشود.
ما میتوانیم به این سؤال این گونه جواب دهیم که کل صنعت هستهای به معنای صنعت هستهای است. اما بیشتر رسانههای ما تمرکز بر غنیسازی دارند. حال آنکه صنعت هستهای یک صنعت اقتدارآور و قدرتافزا است. در صحنه بینالمللی که یک صحنه واقعگرایی است، سهم کشورها به میزان قدرت آنها تعیین میشود! درست است که از برابری و آراء در این صحنه صحبت میشود ولی برخی کشورها حق داشتن سلاح هستهای را دارند و حق وتو هم دارند و این واقعیت امروز دنیا است.
از نگاه واقعگرایانه، در این فضا کشورها سعی میکنند قدرت خود را در مؤلفههای گوناگون شامل قدرت نظامی و اقتصادی و حتی دیپلماسی افزایش دهند.
از نظر شما، آیا صنعت هسته ای باعث قدرت ملی می شود؟
بله؛ صنعت هستهای به تنهایی به یک کشور قدرت میدهد. بنابراین کشورهایی که به هر دلیلی نمیخواهند که ایران قدرت داشته باشد. به دنبال این بودند که مانع پیشرفت ایران در این صنعت شوند و به نوعی ایران را از این صنعت محروم کنند.
مدت زیادی زمان برد تا آن کشورها به این جمعبندی برسند که امکان عدم دسترسی به این صنعت برای کشور ایران وجود ندارد؛ از جمله آقای اوباما که گفت اگر میتوانستم پیچ و مهره هستهای ایران را باز میکردم، اما واقعیت این است که این کار عملی نیست! بنابراین بعد از سالها سیاستهای خود را علیه انرژی هستهای ایران تغییر دادهاند.
پس برای همین است که غربی ها نمی خواهند ایران در این صنعت قوی شود؟
به نظر من که ۴ دهه در حوزههای سیاسی ایران فعالیت داشتهام، آن کشورها هر زمان بتوانند و فرصت کنند برای گرفتن این صنعت از ایران اقدام می کنند؛ نه به این دلیل که جمهوری اسلامی ایران حرفهایی متفاوت از بقیه مطرح میکند؛ به این دلیل که ایران یک کشوری با سایز متوسط و در جایگاهی استراتژیک است. بزرگان و قدرتمندان دنیا در سطوح پایینتر هم در زمینههای تجاری و اقتصادی اعمال قدرت میکنند.
حال کشور ایران در حال پیشرفت در این صنعت است و هر روز که جلوتر میرود با ابعاد جدیدی در این حوزه روبرو میشویم. به طور نمونه در حال حاضر در مشتقات آب سنگین در حوزههایی خاص، تنها کشور دنیا هستیم که میتواند روی تولید داروهای جدید تأثیربگذارد و انقلاب مهمی در صنعت داروسازی ایجاد کند. حال آنکه از دید دیگر کشورها آب سنگین استفاده دوگانه دارد. غنیسازی هم استفاده دوگانه دارد.
این دوگانه بودن از یک طرف باعث نگرانی آنها شده است ولی این که خود این صنعت میتواند قدرت تکنولوژی و قدرت اقتصادی و صنعتی باشد هم یک واقعیتی است بسیار با ارزش. در این راستا حتی کشور اسپانیا که کشوری کاملا قوی است ولی نمیتواند غنیسازی انجام دهد، زیرا چون غنیسازی یک درخت ممنوعه است و نباید به آن نزدیک شد.
این در حالی است که غنیسازی در صدهای مختلف دارد. به طور مثال برای آشکارسازهای نوترونی که میتواند نوترون را در رآکتورها تشخیص دهد، به ۹۰ درصد نیاز است. بنابراین یا باید آن را از بازار تهیه کرد یا آن را تولید کنیم!
خب اینکه نباید برای آن ها حساسیت و یا نگرانی ایجاد کند، پس چرا اینقدر سنگ اندازی می کنند؟
مسأله انرژی هستهای یک موضوع سیاسی شده است؛ هم در سیاست خارجی که یک ابزار فشاری از سوی کشورهای غربی شده و هم درداخل موضوعی شده برای درگیریها و دعواهای جناحی؛ حال آن که مسأله هستهای یک موضوع ملی است.
بنابراین اگر بخواهیم این صنعت را جمعآوری کنیم و در دیگر حوزهها که به ما قدرت دهد مانور دهیم، البته من با حوزه نظامی کاری ندارم، مثلاً در حوزههای اقتصادی اگر بخواهیم ورود کنیم، رقابت وجود دارد. حتی کشورهایی که خیلی به هم نزدیک هستند برای انتقال تکنولوژی باید هزینههای گزافی را پرداخت کنند.
ما باید در حوزههایی که باید از این صنعت دفاع کنیم با یکدیگر متحد شویم و برای حفظ و نگهداری این صنعت، نظرات و پیشنهادهای خود را مطرح کنیم. البته اختلاف نظر هم داریم؛ مثلاً یک عده عقیده دارند که در زمینه دیپلماسی باید تلاش بیشتری کرد. اما به نظر من با صرف دیپلماسی نمیتوانیم آن را حل کنیم. به طور مثال اگر ما در قطعنامه قبلی صریح اقدام نکرده بودیم و میزان غنیسازی در سایت فردو را ۶۰درصد بیان کرده بودیم، این بار قطعنامه دیگری داشتیم.
طبیعتاً این موضوع به مسائل اقتصادی هم گره خورده است. در واقع برای انجام راهکارها باید تمامی جوانب را مدنظر داشته باشیم. ما سابقه گذشته را هم داریم و کشور این مراحل را گذرانده است. مثلاً در وجه برجام تمامی تعهدات خود را انجام دادیم و کوچکترین تخطی نداشتیم و ۱۵ گزارش گرفتیم. نباید فراموش کنیم که چه کسی در مسأله برجام مقصر بود؟ چه کسی باعث برهم خوردن مسأله برجام شد؟ در آن زمان، اروپاییان نیز در بیانیههای اول خود از آمریکا انتقاد کردند ولی در حال حاضر نظر خود را به طور کامل تغییر دادهاند و به نحوی صحبت میکنند که گویا جمهوری اسلامی ایران در مسأله برجام مقصر بوده است که مسلماً اینگونه نیست.
برای همین است که ایران می خواهد این صنعت را به هر قیمتی حفظ کند؟
در این شرایط، مهم است که این صنعت هستهای را که در حال میوه دادن است، حفظ کنیم. این صنعت مانند درخت زیتون است که میگویند ۱۰ سال بعد به بار مینشیند و بعد از آن نیز تا صد سال آینده میوه میدهد.
هم اکنون صنعت هستهای کشورمان در حوزههای مختلف در حال میوه دادن است. همه ما موظف به حفظ این صنعت هستیم. یقین هم داشته باشید که دشمن درصدد این است که این درخت را از ریشه بکند و اگر هم بتواند این کار را انجام میدهد! نکته مهم در مذاکرات این است که به قول اروپاییها، ما ایرانیها آدمهای ذهنی هستیم، یعنی اینکه قول و وعده را قبول میکنیم و روی آن حساب میکنیم اما اروپاییها اینگونه یاد گرفتهاند که حتی قول پدرشان را هم قبول نکنند. یعنی برخلاف ایرانیها قول و وعده را قبول ندارند و میخواهند بابت یک موضوع خیالشان راحت شود و به نتیجه پایانی میاندیشند.
در واقع در زمان مذاکره ما این ۲ ذهنیت را فراموش میکنیم؛ آنها به هیچ وجه قول و وعده را قبول نمیکنند و خود جنس را میخواهند و در حال حاضر نیز نگرانی آنان به خاطر جنسی است که در اختیار ایرانیان قرار دارد!
به طور قطع میگویم که ادبیات امروز آنان با ادبیات روز بعد از بیرون رفتن مواد از کشور ما متفاوت خواهد بود. به دلیل اینکه ذهن آنان آبجکتیو (عینی) است و ذهن ما سابجکتیو (ذهنی)! در واقع این یک موضوع اصلی است و چارهای نداریم که با ادبیاتی که برای آنان قابل فهم است باید پیش برویم.
از طرف دیگر، مسائل اقتصادی را داریم که بحث حقوق بشر و انرژی هستهای و بحث موشکی به آن گره خورده است.
اما آنچه که مسلم است این که اگر میخواهیم کشورمان قدرتمند باشد و سهم داشته باشد و به فکر آینده ۵۰ سال دیگر کشورمان باشیم، باید مطمئن باشیم که با هستهای شدن دارای یک قدرت هستیم و با غیر هستهای بودن، تعریف دیگری از کشور میشود.
ولی خب ما نتوانسته این این موضوعات را برای مردم تبیین کنیم
اشتباه ما این بوده است که در حوزه انرژی هستهای، کمتر به سراغ موضوعاتی رفتیم که با مردم و زندگی آنان سروکار دارد؛ مثلاً نقش انرژی هستهای در زمینه محیط زیست، کشاورزی و صنعت را زیاد مدنظر نگرفتیم.
مثلاً لیتیوم که انرژی آینده بشریت است را خداوند هزاران سال است در آب اقیانوسها قرار داده تا بتوانیم از آن استفاده کنیم. تمامی اینها در حوزه صنعت هستهای وارد میشوند و نباید از این حوزهها عقب بمانیم. امروز ما جوانهایی داریم که سرمایهگذاریهای عظیمی برای آنها داشتهایم ولی بخش اعظم آنها به خارج از کشور میروند و کارهای بسیار عظیمی در این صنعت انجام میدهند. مبنای توسعه در یک برهه از زمان، مواد معدنی بود اما در حال حاضر توسعه را بر مبنای نیروی انسانی پیش ببریم.
به نظر شما مسائل ایران در آژانس بیشتر سیاسی است یا پادمانی؟
تجربه من این است که هر دو با هم است، اینگونه نیست که بگوییم فلان مسأله صرفاً پادمانی است یا صرفاً سیاسی. شبیه در اتوماتیک پارکینگ است. هر دو در باید به حرکت در بیایند و یکی باید زودتر بسته شود تا دیگری روی آن قرار بگیرد. حالا اینکه کدام در سیاسی است و کدام پادمانی و کدام اول باید بسته شود، دیدگاهها متفاوت است. اما مسأله این است که این دو در باید با هم بسته شوند.
اینکه کسی بگوید موضوع باید فقط پادمانی حل شود یا فقط سیاسی، حرف درستی نیست. مودالیته هم وقتی تمام شد، یک سؤال مقابل ما گذاشتند تحت عنوان «مطالعات ادعایی». یک سری ادعا از یک لپ تاپ استخراج کرده بودند. ایران ۱۱۸ صفحه درباره آنها توضیح داد. عمده توضیحات این بود که این موارد موضوعیت ندارند و در اینترنت هم وجود دارند، اما همین شد مسأله PMD.
بعد مسأله PMD چگونه حل شد؟
زمانی که تصمیم سیاسی گرفته شد، موضوع حل شد. البته راه حلهای فنی هم وجود داشت و استفاده شد. مثلاً آنها دسترسی به پارچین را میخواستند. تفاهم کردیم که بازرس به آنجا نرود و خود آقای آمانو به عنوان بازدیدکننده به آنجا برود نه برای بازرسی. از آنجا نمونه میخواستند. گفتیم خودمان نمونه میگیریم. میخواهم بگویم که یک دستورالعمل تعریف کردیم که هم استانداردهای آژانس در آن رعایت شد و هم ملاحظات ما درنظر گرفته شد و به این صورت PMD بسته شد.
وقتی مسألهای در آژانس مطرح میشود یا یابد resolve (برطرف) شود یا clarife (شفاف سازی) شود. ولی close (بسته) شد و وقتی بسته شود، مفهوم آن برطرف شدن یا روشن شدن مسأله نیست؛ برای همین دوباره این مسائل را به روشهای دیگری مطرح کردند و در حال زنده کردن نکاتی از آن جنس هستند. وضعیت فعلی ما هم اینگونه است. موضوع سه مکان مورد ادعا یا موضوعات جدید را باز کردهاند که میتوانست هر کدام زمینه اتفاقات خیلی بزرگ باشد. نه به این دلیل که موضوع بزرگی هستند، بلکه به دلیل آن نوع گزارشی که ارائه شد. الان حتی برخی رسانههای ما از غنیسازی ۸۴ درصد مینویسند. هرچه میگوییم غنیسازی ۸۴ درصدی نشده و صرفاً ذرات ۸۴ درصدی یافت شده است، باز هم تکرار میکنند. شما اگر عسل را هم تجزیه کنید داخل آن بلورهای نمک پیدا میشود. موضوع ذرات ۸۴ درصدی هم شبیه به این است، اینجا ذراتی دیده شد، اولین بار هم نبود، حداقل ۷ مورد دیگر هم داشتیم. زمانی که غنیسازی ۵ درصد میکردیم ذرات ۱۷درصد دیده شد. زمان۲۰درصد غنیسازی، ذرات ۴۷ درصد هم دیده شد.
این موارد در مکاتبه با آژانس حل شد. این موضوع هم میتواند به راحتی حل شود اما وقتی افراد دیگری وارد موضوع میشوند، قضیه غیرعادی پیش میرود. شما نمیدانید نماینده اسرائیل چه هیاهویی میکرد. آقای آمانو درباره ذرات ۸۴ درصد توضیح داد و نمایندگان اروپا قانع شدند ولی نماینده اسرائیل رها نمیکرد، چون احساس کرده بود بهانهای برای فشار آوردن به ایران پیدا کرده است. همین فرد در تشکیلات آژانس، افرادی وابسته به خود دارد.
یعنی نماینده رژیم صهیونیستی در آژانس رابطینی دارد؟
در شورای امنیت هم همین موضوع وجود دارد. شما فکر نکنید که در دبیرخانه آنجا افراد مستقل و حرفهای نشستهاند، نه! اینها با کشور خودشان یا با سرویسها ارتباط دارند. این اتفاقات در عالم سیاست طبیعی است و میتوانند از این عوامل استفاده کنند.
پس اگر موضوع سیاسی شود، حل شدن آن سخت میشود؟
در داخل کشور هم وقتی موضوع سیاسیـ جناحی میشود، حلکردن آن سخت میشود. وقتی در سطح بینالملل سیاسی میشود، کار به مراتب سختتر است.پس این موضوع از نظر ما فنی و سیاسی است، کلید آن هم فنی و سیاسی است. برای حل آن باید هر دو آماده باشند. از طرف مقابل هم باید اراده باشد.
خیلی از کشورها موضوعات پادمانی دارند و در پایان سال یک گزارش کلی در مورد آن منتشر میشود. ولی وقتی روی یک کشور متمرکز میشوند، موضوع فرق دارد، دنبال اهداف سیاسی هستند.
اما شما به افزایش بازرسی ها توافق کردید، درست است؟
در ارتباط با افزایش ۵۰ درصدی بازرسیها بگویم: ما توافقی با آژانس کردیم که باتوجه به افزایش غلظت امری طبیعی است. غنیسازی ۶۰ درصد در فردو انجام دادیم که برای اولین بار اتفاق افتاد. از جهتی برای ما مهم است. ۶۰ درصد نطنز با ۶۰ درصد فردو خیلی متفاوت است، چون آنها درنظر میگیرند که آیا میتوانند به تأسیسات ضربه بزنند یا نه. در فردو ضربهپذیری کمتر است، پس برایشان مهمتر است.
در ترتیبات پادمانی آژانس، وقتی مواد اضافه میشود یا غلظت بالا میرود یا نوع آن تغییر میکند، نظارت بیشتر میشود. مثلاً به طور مثال، اگر جایی پلوتونیوم وجود داشته باشد بازرسی آژانس میتواند سه شیفته باشد؛ یعنی به صورت شبانهروزی میتوانند بازرسی کنند. اینها استانداردهای آژانس است.
اما مسألهای که اینجا پیش آمده این است، کشورهایی که دارای سلاح هستهای هستند عضو NPT نیستند و توافق پادمانی ندارند، از آن طرف کشورهای دیگر هم بیش از ۲۰درصد غنیسازی ندارند. پس غنیسازی ۶۰ درصد یک موضوع جدید است و برای این غلظت، پیشبینی قبلی بازرسی وجود نداشت که چقدر و چه میزان بازرسی انجام شود. پس برای حل این موضوع دو طرف باید مذاکراتی داشته باشند.
آژانس هم فرض را بر این میگذارد که کشور قصد انحراف از برنامه صلحآمیز دارد و میگوید باید برنامهای داشته باشم تا پیش از انحراف این موضوع را تشخیص بدهم. پس میگوید لازم است میزان بازرسی را بیشتر کنم و نوع بازرسی را تغییر دهم.
این موارد باید مورد بحث قرار بگیرند؛ زیرا از آن طرف، اقدامات آژانس نباید مانع فعالیتهای معمول تولید شود. باید نقطه مشترکی پیدا شود که نیازمند مذاکره است. ما هم مذاکره را خیلی صریح انجام دادیم. آژانس تا پیش از این هشت بازرسی از فردو داشت، توافق کردیم به ۱۱ بازرسی افزایش پیدا کند. البته ممکن است به این نتیجه برسیم که بازرسی کم شود و دوربین اضافه شود. برای مثال ژاپن عمده بازرسیهایش با دوربینهای آنلاین است. بعضی وقتها ممکن است آسیبهای بازرسی بیشتر از دوربین باشد. بازرس میآید و میبیند و اطلاعات تجاری و فنی را میدزدد. دزدی اطلاعات فنی الزاماً نیازمند نقشه و جزئیات نیست. بعضاً با یک نگاه ممکن است متوجه چیزی شود، چون افرادی که میآیند، افرادی فنی هستند. بخشی از حساسیتها برای رفت و آمد بازرس همین است.
یا مثلاً در برزیل هنوز آژانس، شکل و قواره سانتریفیوژهای این کشور را ندیده است. مقابل دستگاهها پارتیشن میگذارند و بازرس، ورودی و خروجی را بررسی میکند. چون بحث پادمانی حسابرسی مواد است. میپرسد این مقدار مواد وارد شده، به چه چیزی تبدیل شده و محاسبه میکند تا ورودی و خروجی منطبق باشد.
آقای گروسی در این زمینه چگونه برخورد کرد؟
آقای گروسی برای اینکه بگوید من دستاورد داشتم، اعلام کرد که ۵۰ درصد بازرسیها بیشتر شده است. از نظر ما اشکالی نداشت، او میخواست بگوید سفر کردم و دستاوردی داشتم، اما در داخل من مجبورم جوابگو باشم. چون در داخل دوباره مشکل برای ما ایجاد میکنند.
کار پادمانی کاری فنی ـ حقوقی است. نه آدم فنی مطلق و نه آدم حقوقی مطلق نمیتواند این کار را انجام دهد. حالا مواجه میشویم با موضوع غنیسازی ۶۰ درصد که آژانس بیش از این برایش برنامهای نداشته و میخواهد کاری کند که اگر روزی کشور دیگری هم سراغ ۶۰ درصد رفت بگوید این مقدار بازرسی باید وجود داشته باشد. آژانس دنبال افزایش بازرسی است و ما دنبال کاهش آن.
در مورد ذرات ۸۴ درصد فقط یک جمله در پایان گزارش آورده شده است. به نظرم آقای گروسی میخواست بگوید که من چقدر کارم را درست انجام دادهام که یک ذره ۸۴ درصد را هم توانستم پیدا کنم. در واقع میخواهد به کشورهای غربی بگوید که چشمانم باز است. این به ما هم ضرر نمیزند چون ما هیچ اقدام خلافی نداریم ولی از آن طرف عدهای آن ۸۴ درصد را بوق میکنند. البته معتقدم بعضیها واقعا نمیفهمند.
اینطوری که باید گفت رفتار آژانس دوگانه است!
آژانس هم به نعل میزند و هم به میخ. از آن طرف چیزی مینویسد که آنها خوششان بیاید، اینجا حرفی میزند که ما رضایت داشته باشیم. به هر حال عاداتی است که آژانس دارد. بحث بودجه آژانس هم مطرح است. گزارش داده ۹ میلیون دلار نیاز دارم. آمریکا هم هزینه آژانس را میدهد و آژانس هم باید جوری بنویسد که آنها راضی باشند.
نویسنده: سپیده بارانی
منبع: یاقوت نیوز
ارسال دیدگاه
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد